میراث دانشگاه

ان الارض یرثها عبادی الصالحون

میراث دانشگاه

ان الارض یرثها عبادی الصالحون

میراث دانشگاه

این‌جا، محلی است برای طرح دغدغه‌هایی برای یک میراث گرانبها. میراثی که تنی چند از یاوران انقلاب آن را بنیان گذاردند و هم‌اکنون با عروج حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی به امثال چون مایی رسیده است. و اکنون ما هستیم و آینده سنگری مقدس به نام دانشگاه امام صادق علیه‌السلام.

بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیدمحمدصالح هاشمی گلپایگانی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

با گذشت چند روز از غائله‌ای که در مهرماه 1389 و با عزل مسؤول گزینش اتفاق افتاد و درحالی که تقریبا هیچ کدام از مسؤولین وقت دانشگاه حاضر به روشن کردن ابهامات و سیراب کردن اذهان تشنه دانشجویان نبودند، آقای هاشمی گلپایگانی به درخواست مکرر دانشجویان به جمع صمیمی آن‌ها آمده و در توضیحاتی نسبتا مفصل به بیان شرایط ابتدای پذیرفتن مسؤولیت گزینش تا مسائلی که در میان راه با آن‌ها مواجه شده و نیز مباحث مربوط به گروه معارف اسلامی مطرح می‌کند.

...

فیلم پیشِ رو، قسمت سوم از سری مجموعه‌ای با عنوان «داستان گزینش» است که در این صفحه منتشر می‌شود...


  • ۰
  • ۰

با گذشت چند روز از غائله‌ای که در مهرماه 1389 و با عزل مسؤول گزینش اتفاق افتاد و درحالی که تقریبا هیچ کدام از مسؤولین وقت دانشگاه حاضر به روشن کردن ابهامات و سیراب کردن اذهان تشنه دانشجویان نبودند، آقای هاشمی گلپایگانی به درخواست مکرر دانشجویان به جمع صمیمی آن‌ها آمده و در توضیحاتی نسبتا مفصل به بیان شرایط ابتدای پذیرفتن مسؤولیت گزینش تا مسائلی که در میان راه با آن‌ها مواجه شده و نیز مباحث مربوط به گروه معارف اسلامی مطرح می‌کند.

...

فیلم پیشِ رو، قسمت دوم از سری مجموعه‌ای با عنوان «داستان گزینش» است که به تدریج در این صفحه منتشر می‌شود...

 

  • ۰
  • ۰

با گذشت چند روز از غائله‌ای که در مهرماه 1389 و با عزل مسؤول گزینش اتفاق افتاد و درحالی که تقریبا هیچ کدام از مسؤولین وقت دانشگاه حاضر به روشن کردن ابهامات و سیراب کردن اذهان تشنه دانشجویان نبودند، آقای هاشمی گلپایگانی به درخواست مکرر دانشجویان به جمع صمیمی آن‌ها آمده و در توضیحاتی نسبتا مفصل به بیان شرایط ابتدای پذیرفتن مسؤولیت گزینش تا مسائلی که در میان راه با آن‌ها مواجه شده و نیز مباحث مربوط به گروه معارف اسلامی مطرح می‌کند.

...

فیلم پیشِ رو، قسمت اول از سری مجموعه‌ای با عنوان «داستان گزینش» است که به تدریج در این صفحه منتشر می‌شود...

  • ۱
  • ۰

  آقای هاشمی گلپایگانی پس از فارغ شدن از تحصیل و با رویکردی جدید و با این نگاه که دانشگاه امام صادق علیه‌السلام، دانشگاهی است       در خدمت انقلاب اسلامی، نظام گزینش را سامان می‌بخشد به گونه‌ای که ورودی‌های جدید باید شاخصه‌های یک دانشجوی تراز حزب‌اللهی را داشته باشند؛ گزینشی که در ابتدا در کنار آزمون‌های سراسری و دانشگاه آزاد، با برگزاری آزمون در کل کشور به صورت مستقل به جذب دانشجو پرداخته و به تدریج زبانزد خاص و عام می‌شود و سازمان‌ها و نهادهای مختلف را برای الگوبرداری از آن به دنبال خود می‌کشاند. ناگفته پیداست که مسؤولیت اداره گزینش، سِمتی آن‌چنانی حتی در ساختار دانشگاه امام صادق علیه‌السلام نداشته و ندارد، لکن با این حال در طول حدود 13 سال از حضور ایشان در مدیریت گزینش به خاطر علقه و اهمیتی که برای دانشگاه امام صادق علیه‌السلام و برای آن جایگاه قائل بود، هیچ پیشنهاد مدیریتی اعم از دولتی، دانشگاهی و غیر آن را نپذیرفت.

سیدمحمدصالح هاشمی گلپایگانی با فعالیت در گروه معارف اسلامی، به همراه جمعی از اساتید نظیر دکتر خندان، دکتر سوزنچی، دکتر پیغامی و... کتب شهید مطهری را برای نخستین بار در قالب سرفصل‌های «اندیشه اسلامی» گنجانده و دبیرخانه بینش مطهر را با هدف ترویج اندیشه‌های آن استاد بزرگوار پایه‌گذاری نمود. البته وی در این مسیر با ناملایمات فراوانی در درون دانشگاه روبرو بود و از آن جمله اساتید و روحانیون تراز بالایی بودند که حاضر به دست کشیدن از سرفصل‌های سنتی «اصول عقاید» نبودند. پس از آن، همان روند دشوار و طاقت فرسای چندساله را برای گنجاندن سرفصل «تدبر و تفسیر قرآن کریم» بر اساس تفسیر «المیزان» علامه طباطبایی و با دغدغه خارج کردن قرآن از مهجوریت در دروس اسلامی طی کرد. وی در گروه معارف برای درس اندیشه اسلامی و نیز تدبر و تفسیر جلسات مباحثه‌ای را متشکل از اساتید آن درس و قبل از ساعت برگزاری کلاس راه‌اندازی کرده بود که طی آن، اساتید با سلایق و عقاید مختلف راجع به سرفصل مورد بحث به تبادل نظر می‌پرداختند.

اوایل سال تحصیلی 1388 بود که با حکم مرحوم حضرت آیت‌الله همزمان با مدیریت گزینش، به سِمت مدیر گروه معارف اسلامی منصوب می‌شود. وی که همواره با فکر باز، افق‌های دوردستی را پیشِ روی خود متصور می‌شد، در گروه معارف نیز همچون دیگر جایگاه‌هایی که در آن قرار داشت، بدون حاشیه، به دنبال یک تحول بود. از سوی دیگر اعتماد حضرت آیت‌الله نیز به ایشان روز به روز افزوده می‌شد، تا جایی که  با قبول پیشنهاد ریاست دانشگاه اوقاف از سوی وی مخالفت فرمودند. اما همه چیز به یکباره و گویا در سناریویی از پیش تعیین شده در مهرماه 1389 تغییر می‌کند...

  • ۲
  • ۰

این که عزل و نصب یک مدیر در دانشگاه که بی‌تردید در هر سازمانی یک تصمیم ساده و متعارف انگاشته می‌شود، این‌گونه حساسیت برانگیز می‌شود، فارغ از شخص، تحلیل آن اتفاق در دل مجموعه‌ای از رخدادهاست که حکایت از وجود یک جریان دارد. جریانی در سطح بالای مدیران، که از یک نوع نگاه به دانشجو و دانشگاه مطلوب ناشی شده و در پس پرده به تصفیه بدنه مدیریتی و تغییر فرآیندها منتهی می‌شود. به زعم هر دو دسته از موافقان و مخالفانی که اتفاق مزبور را فرای یک رخداد ساده سازمانی پنداشته و نگاه جریانی به آن مسئله داشتند، عزل یا به عبارت بهتر حذف آقای هاشمی گلپایگانی چه به لحاظ شخصیت و چه اهمیت جایگاه سازمانی در دانشگاه، شکستن سدی بود که اگر با کمترین هزینه صورت می‌پذیرفت، کنار گذاشتن مهره‌های دیگر به راحتی امکان‌پذیر می‌شد. از این رو برخی‌ها از ایشان به عنوان یک نماد از جریان ارزشی و انقلابی در دانشگاه یاد می‌کردند که علنی شدن فرآیند حذف و به حاشیه راندن آن جریان، با عزل وی صورت پذیرفت.

سید محمدصالح هاشمی گلپایگانی در سال‌های پایانی تحصیل خود (سال 1374) همزمان با مسؤولیت بسیج دانشجویی عهده‌دار گزینش دانشجویان می‌شود. گزینش، پیش از آن توسط کارمندان دانشگاه اداره می‌شد و  ماهیتی همچون گزینش هر اداره و سازمان دیگری داشت. گزینشی که در نهایت، همانند دیگر دانشگاه‌ها همه سنخ دانشجویی از فیلتر آن عبور می‌کردند (ر.ک: خاطرات دانشجویان ورودی سال‌های 80 به قبل که باقیمانده آن فضا را درک کرده‌اند!) اما در آن زمان مسؤولیت گزینش از سوی حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی به صورت رسمی به بسیج دانشجویی واگذار می‌شود و علت آن هم اذعان ایشان به نامناسب بودن فضای دانشگاه بود؛ نامناسب چه از جهت اخلاقی، چه عقیدتی و چه سیاسی...


ادامه دارد... 

  • ۲
  • ۰

فرای همه حرف و حدیث‌ها و حتی نقدها و حمایت‌هایی که از مدیریت اسبق گزینش دانشگاه می‌شد و حتی فارغ از اهمیت گزینش به لحاظ مدخل نیروها و سرمایه‌های دانشگاه (که خود قصه مفصلی است و مجالی دیگر می‌طلبد!)، آن‌چه سبب شد تا دانشجویان نسبت به آن، بیش از هر اتفاق دیگری حساسیت نشان داده و در تاریخ دانشگاه از آن به عنوان یک غائله یاد کنند، بیشتر نحوه برخورد مسؤولان رده بالای دانشگاه با دانشجویان بود. (1) در متن آن جریان پر بود از سؤالات و ابهامات و حرف‌ها و شایعات که هیچ‌کدام از مسؤولین (مرتبط و غیر مرتبط با موضوع، از دکتر همایون (معاون آموزشی وقت) گرفته که برای مناظره با آقای هاشمی گلپایگانی از سوی دانشجویان دعوت شد تا حجت‌الاسلام میرلوحی)، به تشخیص خود یا به امر دیگران! حاضر به توضیح در این‌باره نشدند و این خود، نه‌تنها به آرام شدن و شفافیت فضا کمکی نکرد، بلکه روند متشنج میان دانشگاه را شدت بخشید. از آن جمله، نحوه برخورد و مواضع دکتر سعید مهدوی‌کنی بود که در آن زمان مایه بسی شگفتی در میان دانشجویان شد.

ایشان که از یک سو به لحاظ مسؤولیتی که در هسته مرکزی گزینش (2) داشته و نیز مسؤولیت ایشان در حوزه ریاست دانشگاه و از سوی دیگر به واسطه نزدیکی شخصی با حضرت آیت‌الله می‌توانست کمک شایانی به روشن‌شدن ابهامات کند، نه‌تنها با «غبارآلود و فتنه‌گون» خواندن فضا از توضیح و پاسخگویی طفره رفت، بلکه از اساس این اتفاق را یک امر ساده درون سازمانی خواند، با این عنوان که این مسئله، عزل و نصب ساده یک مدیر در یک سازمان است و هیچ ارتباطی به دانشجویان ندارد و دانشجویان را تنها محق به اظهار نظر و انتقاد در مسائل آموزشی و کیفیت غذا دانست!

حتی در برخی موارد که بحث‌های طولانی با دانشجویانی که ایشان را در محراب مسجد احاطه کرده بودند، بالا می‌گرفت و در پاسخ به هجمه انتقادات از اتفاقات و جریانات گرفته تا عدم پاسخگویی مسؤولان، شخصیت و حرمت حضرت آیت‌الله را به پیش کشیده (3) و در جدالی احسن! و با لحنی نامتعارف بیان می‌داشت که: «کسی که برای شما دعوت‌نامه نفرستاده بود!»، «همین که شما این‌جا هستید، به برکت وجود آیت‌الله مهدوی‌کنی است»! و... سخنانی که تا آن زمان شاید کمتر کسی از امام جماعت متقی و با اخلاق دانشگاه امام صادق علیه‌السلام شنیده بود!

 

پینوشت:

1. اساسا این اتفاق تنها بهانه و جرقه‌ای شد برای شعله‌ور شدن انتقادات متعددی که دانشجویان در زمینه‌های مختلف به مدیریت دانشگاه داشتند، به گونه‌ای که پس از گذشت مدتی اندک، دغدغه‌ها و مطالبات دانشجویان، نه‌تنها از مصداق گزینش و عزل و نصب یک شخص عبور کرد که بیشتر متوجه فضای کلی مدیریت دانشگاه و مسئله عدم پاسخگویی مسؤولان و نیز روند حذف و مقابله با جریان ارزشی و انقلابی در دانشگاه شد، روندی که عزل آقای هاشمی گلپایگانی تنها آن جریان را علنی کرد!

2. دکتر سعید مهدوی‌کنی، ریاست یک نهاد بالادستی اداره گزینش با عنوان هسته مرکزی گزینش را برعهده داشته و دارد، به گونه‌ای مجوز ورود هر دانشجو پس از طی مراحل متعدد گزینش در نهایت تحت نظارت ایشان صادر می‌شود. جالب‌تر آن که در حکم آقای زهیر انصاریان به سمت مدیر اداره گزینش در آن زمان، تأکید قابل توجهی به همکاری و هماهنگی بیشتر از پیش با رئیس هسته مرکزی گزینش تصریح می‌شود!

3. تاکتیکی که بارها و بارها از سوی مسؤولان قدیم و جدید برای شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت و پاسخگویی به دانشجویان مطرح می‌شده است تا از این طریق پس از هر تصمیم اشتباه و حساسیت برانگیزی خود را در پشت شخصیت بزرگواری چون حضرت آیت‌الله مخفی کنند که البته در مواردی هم حضرت آیت‌الله آن فریبکاری‌ها را با موضع صریح خود خنثی می‌کردند. 

  • ۲
  • ۰

آن‌چه شاید موجب بدبینی مرحوم حضرت آیت‌الله به آقای هاشمی گلپایگانی (به گفته خود ایشان) شد، ایجاد فضایی مسموم و البته یک‌طرفه! با این ادعا بود که وی به دنبال آن است که برای خود در دانشگاه باند و گروه و تشکیلات راه بیاندازد! تا جایی که (مطابق شنیده‌ها) این‌طور وانمود کرده بودند که آقای هاشمی گلپایگانی تهدید کرده است که در صورت برکناری، 500 نفر آدم می‌آورد جلوی دفتر آیت‌الله!

این‌گونه شد که به تعبیری ترس از یک توطئه خیالی، خود سبب توطئه‌ای بزرگ‌تر و این‌بار واقعی می‌شود! این در حالی بود که (باز به گفته اطرافیان و خود آقای هاشمی گلپایگانی در آن زمان) به هر دلیلی! جلسه و دیداری میان آقای هاشمی گلپایگانی و حضرت آیت‌الله در این رابطه و شفاف شدن موضوع انجام نمی‌گیرد و این خبررسانی‌های خلاف و ابراز نگرانی‌های یک‌سویه به حضرت آیت‌الله سبب تصمیمی این‌چنین می‌شود؛ تصمیمی که البته حضرت آیت‌الله به حق در آن فضا می‌گیرد. (1)


نقد و نظر!

   آن‌چه در این میان لازم است مورد مداقه قرار گیرد هراس عده‌ای از گسترش تفکرایات نوگرایانه انقلابی و ارزشی است. بدون شک خیلی‌ها چه در میان اساتید و چه در میان مدیران، از ایجاد تحول گریزان بوده و هستند. حال این هراس می‌تواند ناشی از جمودهای فکری و پایبندی و تعصب‌های نابجا به روش‌های سنتی و تقلیل‌گرا باشد، به گونه‌ای که هیچ طریق نو و دیگری را قبول نداشته و افق دید خود را تنها منحصر در     همان چیزی می‌دانند که خود آن را پیموده و قبول دارند؛ یا این هراس از بی‌حوصلگی‌ها و تحرک گریزی‌هایی ناشی می‌شود که لازمه ایجاد هر تحولی است.

در این میان، این نوع برخورد با ایده‌های نو آن روی خوب سکه است، اما روی بد سکه غرض‌ورزی‌ها و خصومت‌هایی است که گویا خواسته یا ناخواسته پای هواهای نفسانی را به میان کشانده و برخی حسادت‌های پنهان مانع از آن شود که تحولی در جهت صلاح صورت گیرد؛ چرا که ممکن است محبوبیت و جایگاه آن شخص یا اشخاص بر ایشان غلبه کند.

 

پی‌نوشت:

1. بهانه‌ای که بیشتر دست‌مایه و زمینه‌ساز این اتفاق قرار می‌گیرد، ماجرای پایان‌نامه یکی از افرادی است که آقای هاشمی گلپایگانی برای جذب هیأت علمی گروه معارف اسلامی معرفی کرده است. فردی که چند سال از ورودش به مقطع دکتری دانشگاه می‌گذشت، حال باید پاسخگوی کیفیت پایان‌نامه کارشناسی ارشدش می‌بود، با این ادعا که اغلب محتوای پایان‌نامه، کپی‌برداری است. این در حالی است  که اگر اتهامی هم وارد می‌بود، باید به اساتید راهنما و داور و مسؤولین دانشکده و معاونت آموزشی در آن زمان باشد! با این همه علاوه بر هتک آبروی آن دانشجو، انتقادات و اتهامات مسؤولین به طور اعجاب‌آوری به آقای هاشمی گلپایگانی (به عنوان کسی که هیچ نقشی در روند تصویب و تأیید پایان‌نامه او نداشته) نشانه می‌رود، چرا که فرد مزبور یکی از افرادی بوده است که آقای هاشمی گلپایگانی وی را به عنوان مسؤول یکی از دروس برای جذب هیأت علمی گروه معارف اسلامی معرفی کرده است!

  • ۲
  • ۰

آقای سیدصالح هاشمی گلپایگانی که در مدت کمتر از یک سال از انتصابش به مدیریت گروه معارف اسلامی، به دنبال اجرای طرحی بود مبنی بر این که برای هر کدام از سرفصل‌های گروه معارف (از اندیشه اسلامی گرفته تا تدبر و تفسیر قرآن، سیره معصومین، تدبیر زندگی و  ...) با هدف تدوین سرفصل‌ها و سرپرستی آن دروس، نیروهای جوان و با انگیزه‌ای را به عنوان هیأت علمی گروه معارف جذب کند. مبنای این کار آن بود که برای برخورداری از دانشگاهی در راستای نیل به علوم انسانی اسلامی و تحقق هدف غایی تلفیق علوم انسانی با علوم و معارف اسلامی، باید اساسا ورودی و جذب اساتید هیأت علمی همه بخش‌ها و دانشکده‌ها، گروه معارف اسلامی باشد. یعنی اگر قرار است به عنوان مثال فردی جذب دانشکده علوم سیاسی بشود، ابتدا لازم است چند سالی را در گروه معارف به تدریس و تحقیق در دروس معارف اسلامی پرداخته و سپس وارد دانشکده‌ها و حیطه‌های تخصصی شود تا امر تلفیق علوم جدید و علوم اسلامی در یک سازوکار مشخص صورت گیرد.

این طرح هرچند از همان ابتدا و به عنوان «شرط» پذیرفتن مسؤولیت گروه معارف از سوی آقای هاشمی گلپایگانی مطرح شده و مورد قبول حضرت آیت‌الله (1) و نیز برخی مسؤولان نظیر دکتر محمدزاده (رئیس وقت دانشکده الهیات) قرار گرفته بود، اما چندی نمی‌گذرد که برخی از مدیران و اعضای هیأت رئیسه وقت دانشگاه، اجرای این طرح را زمینه‌ای برای گسترش یک جریان خطرناک! (2) می‌پندارند. از این رو طرح مزبور دست‌مایه مخالفت‌های جدی قرار می‌گیرد تا بازار شایعه‌پراکنی و نجواهای درونی با مرحوم حضرت آیت‌الله آغاز شود...



پی‌نوشت:

1. به گونه‌ای که گویا این شرط در حکم انتصاب آقای هاشمی گلپایگانی به سمت مدیریت گروه معارف اسلامی نیز از سوی حضرت آیت‌الله مورد اشاره قرار می‌گیرد.

2. هرچند شاید به زعم مخالفان، استدلال‌های مختلفی در جریان عزل آقای هاشمی گلپایگانی مطرح بوده است (اعم از استدلال‌های  منطقی یا خصومت‌های شخصی برخی افراد ذی‌نفوذ)، لکن آن‌چه در پس پرده همه این وقایع و جریان‌ها وجود داشت (جریاناتی که بعدها ابعاد مختلفی نیز به خود گرفت)، ترس و واهمه خواسته یا ناخواسته افرادی در سطح اعضای هیأت رئیسه بود از بروز و ظهور بیش از اندازه و غیر قابل کنترل! جریان ارزشی و انقلابی در دانشگاه؛ مسئله‌ای که شواهد آن در رخدادهای بعدی بیشتر خود را می‌نمایاند... 

  • ۲
  • ۰

دانشجویان که به یکباره حکم انتصاب آقای «زهیر انصاریان»(1) را به عنوان مدیر جدید اداره گزینش دانشگاه بر در و دیوار می‌دیدند، شگفت‌زده از هر که پیش روی خود می‌دیدند، در این‌باره می‌پرسیدند و علت را جویا می‌شدند؛ از حاج‌آقای مباشری (معاون محترم دانشجویی که اظهار شگفتی و بی‌اطلاعی می‌کرد) گرفته تا حجت‌الاسلام سعید مهدوی کنی.

انگشت اشاره بیش از همه به سمت دکتر سعید مهدوی کنی (2) متوجه بود، چرا که ایشان را بیش از همه در دسترس می‌دیدند. از سوی دیگر وی به عنوان رئیس حوزه ریاست دانشگاه می‌توانست اطلاعات خوبی از علت اصلی این ماجرا در دست داشته باشد، لکن ایشان گویا ترجیح داده بود در آن شرایط غبارآلود (به زعم خود ایشان) روزه سکوت بگیرد! و پاسخ را به موعدی دیگر وعده کند.(3)

به تدریج زمزمه‌هایی به گوش رسید که پای یک پایان‌نامه در میان است... ماجرا که حالا داشت ابعاد پیچیده‌تری به خود می‌گرفت، پای دکتر «محمدهادی همایون» را نیز به عنوان معاون آموزشی وقت دانشگاه به میان آورد...


پی‌نوشت:

1. نوه دختری مرحوم حضرت آیت‌الله. با این حکم برخی با حالت مزاح می‌گفتند: حالا دیگر همه مسؤولین حوزه ریاست دانشگاه در واحد برادران و پردیس خواهران به یکدیگر محرم شده‌اند!

2. دکتر سعید مهدوی‌کنی، ریاست یک نهاد بالادستی اداره گزینش با عنوان هسته مرکزی گزینش را برعهده داشته و دارد، به گونه‌ای مجوز ورود هر دانشجو پس از طی مراحل متعدد گزینش، در نهایت تحت نظارت ایشان صادر می‌شود. نکته جالب توجه آن‌که در حکم انتصاب آقای زهیر انصاریان به سِمت مدیر اداره گزینش در آن زمان، تأکید قابل توجهی به همکاری و هماهنگی بیشتر از پیش با رئیس هسته مرکزی گزینش می‌شود!

3. وعده‌ای که هیچ‌گاه تحقق نیافت!

  • ۳
  • ۰

از جمله انحرافات قابل ملاحظه و علل اصلی روند رو به افول دانشگاه طی سالیان اخیر را باید در روند حذف مدیران و نیروهای ارزشی آن جستجو کرد. روندی که با تغییر مدیریت گزینش به یکباره آغاز شد و به دنبال آن دامن دیگر قسمت‌ها را نیز گرفت. اوایل سال تحصیلی 1389 بود که به یکباره و در عین ناباوری همگان، آقای سیدمحمدصالح هاشمی گلپایگانی از مدیریت گزینش دانشگاه عزل می‌شود، بدون آن که حتی کلمه‌ای دلیل و منطق در پاسخ به حیرت و شگفتی دانشجویان در این‌باره ذکر گردد. این در حالی بود که هنوز یک سال از اعتماد مجدد حضرت آیت‌الله به ایشان و انتصاب وی به سمت مدیریت گروه معارف اسلامی (با حفظ سمت مدیریت اداره گزینش دانشگاه و مسؤولیت دبیرخانه بینش مطهر) نمی گذشت. از این رو این شگفتی در نزد دانشجویان، اساتید و حتی برخی مدیران دانشگاه (1) دوچندان می‌شد تا جایی که این اتفاق به ظاهر ساده (عزل و نصب یک مدیر) تبدیل به یک غائله شد... (2)


پی‌نوشت:

1. جناب حاج آقای مباشری (معاون دانشجویی) در جمع دانشجویان با اظهار شگفتی از این خبر گفتند (نقل به مضمون): چرا به جای این سید، منِ پیرمرد را عوض نمی‌کنید؟

2. بدون شک عزل و نصب یک مدیر در یک مجموعه برعهده و از حقوق شخص ریاست آن مجموعه است، لکن آن‌چه سبب حساسیت تغییر مدیریت اداره گزینش می‌شد، از یک سو اهمیت بسیار زیاد آن قسمت از دانشگاه و از سوی دیگر، به گوش رسیدن زمزمه‌های شکل‌گیری جریانی بود که طی آن می‌بایست نهادها و نیروهای ارزشی دانشگاه از ریشه قطع گردد و یا محدود و محصور و تحت کنترل درمی‌آمد!