میراث دانشگاه

ان الارض یرثها عبادی الصالحون

میراث دانشگاه

ان الارض یرثها عبادی الصالحون

میراث دانشگاه

این‌جا، محلی است برای طرح دغدغه‌هایی برای یک میراث گرانبها. میراثی که تنی چند از یاوران انقلاب آن را بنیان گذاردند و هم‌اکنون با عروج حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی به امثال چون مایی رسیده است. و اکنون ما هستیم و آینده سنگری مقدس به نام دانشگاه امام صادق علیه‌السلام.

بایگانی

۵ مطلب با موضوع «نقدهای مدیریتی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ادامه از قبل...

 

4.  رویکرد نادرست به تولید علم و تربیت اسلامی

الف- رویکرد نادرست به علم:

رویکرد نامناسب ایشان به مقوله تولید علم در دانشکده ارتباطات به شدت ظهور و بروز یافته است. ایشان در عمل نشان داده‌اند که تولید علم و عالم کردن دانشجو -به زعم خود- را با رویکردی چکشی و جبری و از طریق اعمال مقررات و دستورالعمل‌ها که رهاوردی جز فشار بیهوده به استاد و دانشجو نداشته و ندارد، دنبال می‌کنند، که نتیجه این اقدامات در بخش نخست ارائه شد. این رویکرد با تعجب و انتقاد پنهانی اساتید مدعو مواجه شده و بسیاری از آنان در کلاس‌های درسی خود نسبت به ابلاغیات عجیب دانشکده در خصوص لزوم ارائه ترجمه و خلاصه کتاب و مقاله و... ابراز تعجب و انزجار کرده‌اند.

در نتیجه این سیاست، خطوط قرمز، پا را از آزادی و اختیارات زندگی انسانی یک دانشجو هم فراتر گذاشته و زندگی را بر وی تنگ می‌کند، مضاف بر این که عبور از این خطوط  قرمز به معنای عبور از احکام شرعی نیز انگاشته می شود و هر تخلفی در حکم یک خلاف شرع فاحش! شمرده خواهدشد.


ب- رویکرد نادرست به تربیت اسلامی:

به اختصار می‌توان گفت ایشان تربیت اسلامی را بستری خارج از مجاهدت و انقلابی‌گری ترسیم می‌کنند و از همین‌جاست که به برخورد جدی با تشکل‌های دانشجویی ارزشی نظیر بسیج و دفتر اعزام مبلغ اقدام کرده و در گزینش نیز به طور جد، پیگیر عدم ورود نیروهای حزب‌اللهی هستند. دانشجوی مطلوب در غایت نگاه ایشان، دانشجویی است که ضمن رعایت مسائل فردی شرع، درس بخواند و در فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی و انقلابی حداکثر تا حد «حضور» در نماز جمعه و جماعت و هیأت، فعال باشد و الا نقش‌آفرینی و جریان‌سازی و اقدام انقلابی را نامناسب و نادرست تلقی می‌کند؛ هرچند به بهانه درس خواندن، از حداقل حضور در آن مجامع ارزشی و انقلابی هم می‌توان صرف نظر کرد!

ایشان در جلسه جمع‌بندی گزینش 92 که با حضور دست اندرکاران و مسؤولین اجرایی و تحقیقاتی گزینش تشکیل شده بود، به صورت ضمنی تصریح کرده بودند که: دانشجویانی را نیاورید که بسیج بتواند با یک اردو، صد نفر از آنان را جذب کند! حذف اساتیدی چون دکتر فیاض و دکتر سعید زیباکلام و دکتر سیدصالح هاشمی گلپایگانی نیز در همین راستا فهم می‌شود. این اساتید نیز کسانی بودند که دانشجویان را به قیام و اقدام انقلابی دعوت می‌کردند و این مسأله با «قعود» که از نظر ایشان، اقتضا و الزام «کار علمی» است! متناقض محسوب می‌شود. البته اقدامات مشکوکی چون بورس دانشجویان مسأله‌دار در دانشکده ارتباطات و نیز تأیید گزینش دانشجویان جدیدالورودی که عضویت موثر آنان در انجمن حجتیه مورد تأیید و تأکید محقق قرار گرفته بود نیز از اقدامات مشکوکی است که آقای دکتر مهدوی با سکوت از کنار آن گذشته است...

  • ۰
  • ۰

ادامه از قبل...

 

3.  مقبولیت اجتماعی: 

آیا آقای دکتر مهدوی‌کنی، از مقبولیت اجتماعی لازم را برای ریاست دانشگاه  برخوردار هستند؟


الف- مقبولیت اجتماعی درون دانشگاهی:

الف-1: مقبولیت در بین اساتید:

قطعا ایشان در بین اساتید به عنوان یک «چهره علمی» تراز اول شناخته نمی‌شوند؛ هرچند به عنوان یک مدرس دانشگاه از سبقه مناسبی برخوردار باشند.  

الف-2: مقبولیت در بین دانشجویان: 

بخش قابل توجهی از دانشجویان که اکثریت را شامل می‌شوند- با ریاست ایشان مخالف جدی دارند و اگر هم مخالف جدی نداشته باشند، جز احترام و تکریم مرحوم آیت الله مهدوی کنی، استدلال و منطقی محکم برای اثبات ایشان ندارند!

ایشان در تعامل با دانشجویان به شدت عصبی و غیر منطقی برخورد می‌کنند و این مسأله محدود به تشکل‌های دانشجویی و در زمینه فعالیت های فوق برنامه نمی‌شود. انجمن علمی دانشکده ارتباطات نیز بارها با برخوردهای عجیب ایشان مواجه شده است.

عدم مقبولیت ایشان در برگزاری کلاس‌های درسی به شدت ظهور و بروز می‌یابد. درس‌های تخصصی که در دانشکده فرهنگ و ارتباطات به ایشان ارائه می‌شود، عموما با اعتراض گسترده دانشجویان مواجه می‌شود. موارد متعددی رخ داده که هنگام انتخاب واحد، دانشجویان به نشانه اعتراض درس ایشان را اخذ نکرده‌اند و البته دانشکده هم در اقدام متقابل، حاضر نشده آن درس را تا پایان فارغ‌التحصیلی دانشجویان به هیچ استاد دیگری ارائه بدهد و در نهایت آنان پس از سه الی چهار سال و در آستانه دفاع پایان‌نامه، به اجبار و اکراه آن واحد را با جناب دکتر مهدوی اخذ کرده‌اند!

اما در درس‌های عمومی ماجرا به نحو دیگری است... مثلا برای درس «تدبر و تفسیر قرآن کریم» پنج گروه ارائه می‌شود که یکی از آنان با آقای دکتر مهدوی است. نتیجه از قبل مشخص است و هیچ‌کس یا در مواردی به جز چند نفر، کسی آن گروه را اخذ نمی‌کند. طبیعی است که در چنین حالتی، آن گروه از آن جا که به حد نصاب تعداد دانشجو برای تشکیل کلاس نمی‌رسد، باید حذف شود. اما در کمال تعجب اعلام می‌شود یکی از آن پنج استاد نمی‌تواند به دانشگاه بیاید و دانشجویان آن کلاس به اجبار و از طریق سیستم آموزش، به کلاس دکتر مهدوی منتقل می‌شوند! چون این اتفاق پس از زمان ثبت‌نام و هنگام حذف و اضافه رخ می‌دهد، بسیاری از دانشجویان نمی‌توانند آن واحد را تغییر بدهند و صدای اعتراضشان به این اقدام ظالمانه هم مسموع واقع نمی‌شود و ناچارند یک ترم را در محضر ایشان سپری کنند...

تندترین و شدیدترین عکس‌العمل در برابر دکتر مهدوی، عموما از سوی دانشجویان دانشکده ارتباطات که بالاجبار تعامل نزدیکتری با ایشان داشته اند- رخ می‌دهد. بخشی از دانشجویان، آقای دکتر مهدوی را «ظالم» می‌شمارند و حاضر نیستند نماز جماعت را به امامت ایشان اقامه کنند. نماز جماعت‌های محدود در خوابگاه‌ها و گوشه و کنار دانشگاه، یا مراجعه به مساجد اطراف دانشگاه جهت اقامه نماز از سوی طیف قابل توجه و نامرئی از سوی دانشجویان، نمایان‌گر میزان دلخوری ایشان از آقای دکتر مهدوی است...


ب- مقبولیت اجتماعی بیرون دانشگاهی:

یکی از مهمترین ویژگی‌هایی که سبب می‌شد دانشگاه امام صادق(ع) یک پدیده ممتاز شود، حضور شخص شخیص مرحوم حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی بود که از یک سو برخوردار از یک شخصیت علمی و فقاهتی بود و از سوی دیگر شخصیتی سیاسی و تراز اول مملکتی. ویژگی ممیزه‌ای که دانشگاه به اتکای آن، شهره عام و خاص شده بود!

اما تقلیل جایگاه ریاست دانشگاه از فردی چون حضرت آیت‌الله مهدوی با آن اعتبار و تراز شخصیتی به فردی چون دکتر سعید مهدوی‌کنی، هرچند مشترک در نسب باشد، لکن به سبب ناشناخته بودن و فقدان اعتبار پیشین، از تراز دانشگاه در نزد عام و خاص تا حد زیادی خواهدکاست. کما این که نظیر این دانشگاه در سبک‌های مشابه کم نیستند! و با ریاست فردی کمتر شناخته شده به لحاظ علمی و اجتماعی، دانشگاه امام صادق(ع) هم دانشگاهی می‌شود همانند دیگر دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشی!


ادامه دارد...

  • ۰
  • ۰

ادامه از قبل...


2.     شایستگی علمی: 

آیا دکتر سعید مهدوی‌کنی، شایستگی علمی ریاست یک دانشگاه در حد دانشگاه امام صادق(ع) را داراست؟

الف- شایستگی در رشته تخصصی:

آیا دکتر مهدوی‌کنی در رشته تخصصی خود به عنوان یک فرد علمی و صاحب‌نظر شناخته می‌شود و یا چهره‌ای گمنام و ناشناخته است؟ تعداد مقالات و سخنرانی‌های علمی ایشان تا حد زیادی می‌تواند پاسخگوی سؤالات مذکور باشد. بهتر است ایشان را در کنار هم دوره‌ای‌ها و هم‌کلاسی‌هایشان ببنیم و با مقایسه بین ایشان و آنان نیز به جواب نزدیک شویم. در جوامع علمی، صدای اساتیدی چون «فیاض»، «همایون»، «آشنا»، «باهنر» و «الویری» بیشتر شنیده می‌شود یا صدای ایشان؟ آیا اصلا صدایی از آقای دکتر مهدوی در جوامع علمی برخاسته که مورد توجه واقع شود یا حتی مغفول واقع شود؟ در میان اساتید رشته ارتباطات، چند نفر ایشان را به عنوان فردی عالم به شمار می‌آورند؟ دانشجویان رشته فرهنگ و ارتباطات نیز ایشان را فردی عالم و صاحب‌نظر نمی دانند، هرچند معتقدند ایشان برای ارائه کلاس، زحمات زیادی می‌کشند.


ب- شایستگی در فقاهت:

همان‌طور که می‌دانیم ریاست سابق دانشگاه، حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی بودند که در مقام فقاهتی ایشان، احدی تردید نداشت و به همین دلیل بود که دانشجویان با طیب خاطر نسبت به موقوفاتی که در دانشگاه مورد استفاده قرار می‌گرفت، مواجهه می‌کردند؛ اما آقای دکتر مهدوی ضمن آن که قطعا فردی متشرع و اهل رعایت حدود محسوب می‌شوند- ابدا چنین جایگاه فقاهتی‌ای ندارد و اساسا طلبه حوزه علمیه نبوده و دانش ایشان در حوزه فقه و فقاهت، محدود به دروسی است که در دانشگاه به همه دانشجویان ارائه می‌شود (طبعا از مطالعات شخصی ایشان اطلاعی در دست نیست و ای بسا در آن‌جا به قوام مناسبی دست یافته باشد) و بر دانشجویان دانشگاه مبرهن است که چنین دانشی، فرد را مجتهد و فقیه نمی‌کند.

 

پی‌نوشت:

آقای دکتر مهدوی، چندین سال است که پس از نماز عشا، به بیان احکام شرعی برای دانشجویان پرداخته و با توجه به اختیاراتی که از سوی آیت‌الله مهدوی به ایشان داده شده بود، در برخی موضوعات نیز نظر مدیریتی خود را به عنوان نظر شرعی بیان کرده و تخلف از آن را «حرام» اعلام می‌دانست. در این زمینه که یک مدیر تا چه حد می‌تواند قانون‌گذاری کند و دایره اختیاراتش چقدر است، بحث بسیار است، لکن نظرات مدیریتی فقاهتی ایشان معمولا بسیار عجیب و غریب می‌نمود؛ از جمله در اعلام حرمت شرعی استفاده از برق دانشگاه و استفاده از اینترنت دانشگاه برای مقاصد غیرعلمی و... با این حال، اگر موبایل خودتان را با برق دانشگاه شارژ کنید و از آن استفاده غیرعلمی بکنید، این کار، حرام شرعی است! یعنی دانشجویان شهرستانی باید برای شارژ موبایل خود به جایی بیرون دانشگاه رفته و سپس با خانواده خود تماس بگیرند!!! طبعا کسی به این فتاوی عجیب اعتنایی نکرد، اما مواردی از این دست، سطح فقهی اجتماعی ایشان را در نظر دانشجویان به شدت تنزل داده است...

  • ۰
  • ۰

فارغ از این که آیا ایشان، جانشینی در تراز آیت‌الله مهدوی‌کنی برای نشستن بر کرسی ریاست دانشگاه امام صادق علیه‌السلام هستند یا خیر، در پاسخ به سؤال فوق، بدون مقدمه و پرده‌پوشی می‌توان گفت: خیر؛ ایشان ابداً شایستگی تصدی چنین مقامی را ندارند!

دلایلی که می‌توان بر اثبات این مدعا ذکر کرد، در چهار بخش قابل دسته‌بندی هستند: عدم شایستگی مدیریتی، عدم شایستگی علمی، عدم مقبولیت اجتماعی و رویکرد اشتباه به تولید علم و تربیت اسلامی!


1. شایستگی مدیریتی:

جناب آقای دکتر مهدوی، در سوابق خود فقط چند مسؤولیت مدیریتی در دانشگاه امام صادق(ع) داشته‌اند که هیچ کدام از این سوابق، نه‌تنها پیش‌برنده و رو به جلو نبوده، بلکه موجب توقف حرکت‌های پیشین نیز شده است. دوران مدیریتی ایشان ویژه و برجسته نبوده و هیچ موفقیت یا تحول چشمگیری را حاصل نکرده است و از در دوران مدیریت ایشان بر بخش‌های مختلف، رشد و تعالی خاصی در خواطر باقی نمانده است.


الف- بررسی سوابق مدیریتی

الف-1: اولین سِمَت مدیریتی ایشان، ریاست مرکز تحقیقات دانشگاه می‌باشد که در همان زمان با مخالفت جدی مسؤولین مرکز تحقیقات مواجه می‌شود. استدلال اولین مسئول مرکز تحقیقات دانشگاه و مؤسس آن چنین بوده که ایشان حتی یک مقاله علمی- پژوهشی ندارد و اساسا یک شخصیت علمی محسوب نمی‌شود تا ریاست چنین جایی را برعهده بگیرد! اما در نهایت، آن فرد از دانشگاه اخراج شده و آقای دکتر مهدوی، ریاست مرکز تحقیقات را برعهده می‌گیرد. رکود علمی حاصل از دوران مدیریت ایشان بر مرکز تحقیقات از تعداد مقالاتی که در آن سال‌ها در مجلات معتبر علمی ثبت شده، به وضوح قابل ملاحظه است!

الف-2: ریاست حوزه ریاست دانشگاه از دیگر سوابق مدیریتی ایشان است که در نهایت با اختلاف نظری که بین ایشان و حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی به وجود می‌آید، ایشان استعفا داده و از سِمَت خود کناره‌گیری کردند.

الف-3: مدتی پس از آن که ایشان معاونت دانشکده فرهنگ و ارتباطات را برعهده داشت، به سمت ریاست این دانشکده منصوب شد. دوران مدیریت ایشان بر این دانشکده که تا پایان عمر مبارک آیت‌الله مهدوی‌کنی ادامه داشت، یکی از شفاف‌ترین برهه‌ها در بروز و ظهور تفکرات و توانایی مدیریتی ایشان محسوب می‌شود. ایجاد فشارهای سنگین و غیرمنطقی بر دانشجویان و اساتید، نه‌تنها کمکی به پیشرفت این دانشکده نکرد که حتی سطح علمی این دانشکده را به شدت پایین آورد. بنا به گفته مسئولین آموزش، پایین‌ترین معدل در میان تمامی دانشکده‌ها، مربوط به دانشجویان همین دانشکده است و بنا به آمار رسمی که هر ماه از سوی کتابخانه دانشگاه اعلام می‌شود، کمترین میزان مراجعه به کتابخانه دانشگاه نیز (در دو آمار جداگانه) مربوط به دانشجویان و هیأت علمی همین دانشکده است! همچنین در هفته پژوهش که هر سال از سوی معاونت پژوهشی دانشگاه برگزار می‌شود، کمترین میزان مقالات علمی، مربوط به دانشکده فرهنگ و ارتباطات است. بنا به گفته یکی از مسؤولین معاونت پژوهشی دانشکده، معمولا دانشجویان دانشکده ارتباطات، پس از خروج از دانشگاه و فراغت از تحصیل، به نگارش مقالات علمی روی می‌آورند و این، حکایت‌گر سوء مدیریت و فشارهای غیرمنطقی موجود در دانشکده است که نتیجه‌ای جز سرکوب استعدادهای موجود در این دانشکده نداشته است.

الف-4: ریاست هسته گزینش: ریاست ایشان بر هسته گزینش نیز یک ریاست چکشی و پرتنش بوده که ریشه در رویکرد غلط ایشان نسبت به انتخاب دانشجو دارد که در ادامه مورد بحث قرار خواهد گرفت.

 

ب- بررسی اخلاق مدیریتی: هرچند ایشان به لحاظ فردی، تلاش دارند تا اخلاق اسلامی را رعایت کرده و تا حد زیادی مقید به شرع و مؤادی به آداب و اخلاق هستند، لکن اخلاق مدیریتی ایشان عموما نامناسب و غیرمعقول جلوه می‌کند. سعه صدر پایین و تندخویی در مقابل زیردستان و منتقدان در موارد متعددی بروز و ظهور پیدا کرده و یک اتفاق ساده را به بحرانی بزرگ تبدیل می‌کند.

ب-1: برخورد ناشایست ایشان با دانشجویان دانشکده ارتباطات در جریان بازنگری رشته، در نهایت منجر به تعطیلی کلاس‌های این دانشکده در آبان‌ماه سال 1387 شد. (اعتصاب دانشجویی و تعطیلی کلاس‌ها در تاریخ این دانشگاه، فقط در همین مورد رخ داده است!)

ب-2: برخورد تند ایشان در ماجرای اعتراضات به ظلمی که در حق مسؤول بسیج واحد خواهران اتفاق افتاد نیز از خواطر محو نشده و نتیجه آن برخورد، این شد که تا مدت‌ها، بسیاری از دانشجویان پشت سر ایشان نماز نمی‌خواندند و در مسجد دانشگاه، دو نماز جماعت برگزار می‌شد!

ب-3: برخوردهای ایشان با برخی از معاونین و مسؤولین بخش‌های مختلف دانشگاه نیز مملو از شواهدی است که حکایت از اخلاق نامناسب مدیریتی ایشان دارد. سعه صدر پایین در کنار روحیه ستیزه‌جو، بزرگ‌ترین نقطه ضعف اخلاق تشکیلاتی است که می‌تواند یک مدیر را ناکارآمد کند.

 

ج- جمعبندی: سوابق مدیریتی ایشان مملو از ناکارآمدی و نارضایتی افراد مرتبط  بوده و مشخص نیست که اگر پدر بزرگوار ایشان، ریاست این دانشگاه را برعهده نداشتند، آیا اساسا ایشان می‌توانستند چنین مسؤولیت‌هایی را برعهده بگیرند؟ یا ناچار بودند مثل سایر دانشجویان این دانشگاه، پس از فراغت از تحصیل به دنبال کار بگردند، و تنها در آن صورت بود که عیار ایشان به طور واقعی مشخص می‌شد... کمااین‌که همکلاسی‌های ایشان افرادی چون دکتر آشنا، دکتر رضی، دکتر جبلی و دکتر باهنر بوده‌اند که سوابق اجرایی و مدیریتی آنان در کنار ایشان، سطح مدیریتی آقای دکتر مهدوی را به طور واقعی‌تر و بیشتر نشان می‌دهد.


ادامه دارد...

  • ۲
  • ۰

در طول بیش از سه دهه از آغاز به کار دانشگاه امام صادق علیه‌السلام شکی نیست که اگر توفیقی حاصل شده است، از برکت اخلاص همه آنانی است که در ابتدای راه این بنای ارزشمند را بنیان گذاردند و به ویژه حضرات آیات مهدوی‌کنی و باقری‌کنی که عمر خویش را صرف آن نمودند و در این مسیر از بسیاری مطامع دنیوی گذشتند. لکن با همه این توصیفات شاید آن چیزی که بیش از همه مایه غبطه دیگران به دانشگاه امام صادق علیه‌السلام می‌شده‌است، حضور نیروهای ارزشی، دغدغه‌مند و جهادی به عنوان دانشجو و استاد در این مجموعه است. مجموعه‌ای که علی‌رغم کوچکی ظاهری، اثرگذاری‌ها و حرکت‌های عظیم از خود به جای گذاشته است. و این آن چیزی است که سبب می شد انتظاراتی فوق انتظار از آن برود و دانشگاه امام صادق علیه‌السلام را الگویی کند برای مجموعه‌های مشابه این چنینی. در غیر این صورت دیگر چه اهمیتی داشت که نام این مجموعه را بگذاری دانشگاه امام صادق علیه‌السلام یا دانشگاه علامه طباطبایی، شهید بهشتی و...

اصلا فارغ از ارزشی بودن یا نبودن، این دانشجو است که یک دانشگاه را می‌سازد، کما این‌که این انسان‌ها هستند که هر جامعه‌ای را کوچک یا بزرگ می‌سازند. لذا این نگاه از اساس باطل است که حضور دانشجو را به طفیلی وجود مسؤول آن مجموعه پنداشته و بر این اساس خود را از هر گونه پاسخگویی فارغ بدانند. کما این‌که این نوع نگاه متأسفانه بارها و بارها در طول سالیان اخیر به مثابه مشت محکمی شد از سوی مسؤولین برای کوبیدن بر دهان سؤال کننده‌ای به نام دانشجو.

در سال‌های اخیر متأسفانه مطالبه‌گری و سؤال کردن دانشجو (به عنوان رکن رکین این مجموعه و نه به عنوان صدقه سَری مسؤولان دانشگاه!) از اساس نفی شد، به گونه‌ای که دانشجو حق هیچ دخالتی را در هیچ امری از امور دانشگاه (یعنی جامعه‌ای که دانشجو قرار است 7 سال از بهترین سال‌های عمرش را در آن سپری کند) را نداشته باشد.