میراث دانشگاه

ان الارض یرثها عبادی الصالحون

میراث دانشگاه

ان الارض یرثها عبادی الصالحون

میراث دانشگاه

این‌جا، محلی است برای طرح دغدغه‌هایی برای یک میراث گرانبها. میراثی که تنی چند از یاوران انقلاب آن را بنیان گذاردند و هم‌اکنون با عروج حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی به امثال چون مایی رسیده است. و اکنون ما هستیم و آینده سنگری مقدس به نام دانشگاه امام صادق علیه‌السلام.

بایگانی

۱۶ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

از زمان بستری شدن حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی تا به حال اتفاقات در خور توجهی در دانشگاه به وقوع پیوست که تغییر بی سر و صدای هیأت امنای جامعه الصادق، رونمایی از سند چشم‌انداز دانشگاه بدون حضور آیت‌الله مهدوی‌کنی، تغییرات پی در پی برخی مدیران (مشاور معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی در شورای پایان‌نامه‌ها و رسالات دانشگاه، مدیرکل پژوهش و نشر دانشگاه، مدیر پروژه انفورماتیک دانشگاه، مدیر اداره برنامه‌ریزی و پشتیبانی مرکز تحقیقاتتغییر رئیس دانشکده فرهنگ و ارتباطات و در آخرین مورد نیز تغییر رئیس هیأت گزینش دانشجو از جمله این تغییرات در طول سه ماهه اخیر به شمار می‌آید.

اما در این میان چند تغییر اهمیت بیشتری داشت. مهمترین اتفاق شاید در طول چند ماهه اخیر، تغییر هیأت امنای جامعه الصادق(ع) بود که دانشگاه نیز زیر مجموعه آن به شمار می‌آید. این اتفاق چندی پیش از بیماری آیت‌الله مهدوی‌کنی رخ داد و طبق آن آیتالله مهدویکنی، آیتالله حسینی بوشهری، علاء میرمحمد صادقی، محمدسعید مهدویکنی و سید مصطفی میرلوحی به عنوان اعضای هیأت امنای جامعه الصادق(ع) مشخص شدند. البته هنوز مشخص نیست که همچنان رهبر معظم انقلاب، رئیس هیأت امنای دانشگاه هستند یا خیر! و آیا آیتالله علمالهدی و آیتالله باقریکنی در هیأت امنای دانشگاه امام صادق علیه‌السلام قرار خواهند گرفت؟

و اما نگاهی به چیدمان هیأت امنای قبلی دانشگاه در بیان حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی (ره) :

"دو سه سال بعد از انقلاب، که تا اندازه‌ای بحران‌ها کاسته شد و گرفتاری‌های ما نیز کمتر شد، دوستان به فکر افتادند که این ایده‌ای که قبل از انقلاب داشتیم عملی شود، لذا هیأت مؤسس و هیأت امنایی برای جامعه تشکیل شد. تا آنجا که یادم می‌آید آیت‌الله منتظری، آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله امینی و آیت‌الله امام کاشانی، بنده و مقام معظم رهبری از آغاز در جریان کار بودیم. بعدها آیت‌الله یزدی از طرف ایشان در جلسات شرکت می‌کردند. اینها معممین بودند که از مؤسسین بودند.

عده‌ای هم دوستان غیر معمم بودند که بعضی از آنها دانشگاهی و بعضی‌ها غیر دانشگاهی بودند؛ برای مثال آقای دکتر اسرافیلیان بودند که دانشگاهی بودند. آقایان دیگری هم بودند؛ مثل آقای نوید، آقای خانیان و آقای معینی. این چند نفر هم از غیرمعممین بودند که جزو مؤسسین بودند. البته آیت‌الله حسین نوری هم، اول جزو مؤسسین بودند، ولی ایشان یکی دو جلسه شرکت کردند، سپس اعلام انصراف نمودند و شرکت نکردند. ما 11 نفر به عنوان هیأت مؤسس و هیأت امنا بودیم، بعد که ایشان تشریف بردند، ده نفر شدیم... اختیارات کلی این جامعه در اختیار هیأت امنا بود". (1)

به فضل و توفیق الهی هیأت امنا و ریاست قبلی توانستند با وجود همه مشکلات و سختی­ها، دانشگاه را در محور ولایت و به دور از انحراف و گرایش به جذابیت­های حاشیه­ای دانشگاه ( جذابیتهای صحنه سیاسی و اقتصادی و حکومتی که در سایه اعتبار دانشگاه به راحتی قابل دستیابی و وسوسهبرانگیز است)، نگه داشته و اداره کنند. کاری که ارزش و بزرگی ان را وقتی حس میکنیم که تجربهای مثل دانشگاه ازاد اسلامی ( شما بخوانید آزاد از اسلام!) در مقابل چشمان ما وجود دارد...

حال این سؤال مطرح است که آیا این جمع چهار نفره! توان تشکیل یک هیأت امنای مستحکم را دارند که با قوت شخصیتی و تشکیلاتی خود بتوانند دانشگاهی به بزرگی دانشگاه امام صادق علیهالسلام را در مسیر رشد و تعالی نگه داشته و به پیش ببرند؟

آیا این ترکیب هیأت امنا میتواند دانشگاه مهم و استراتژیک انقلاب اسلامی را از آفاتی که دانشگاه آزاد اسلامی به آنها مبتلا شد حفظ کند؟

اینها سؤالاتی هستند که هر انقلابی دردمند و دغدغه­‌مندی به زحمت میتواند جواب منفی خود را پنهان کرده و خود را مجاب به تحمل و مشاهده نتیجه آزمون این ترکیب در گذر زمان کند. سنگرهای اصلی انقلاب در این برهه­ حساس و تاریخی محل آزمون و خطا نیست...


پی‌نوشت:

1. پایگاه اینترنتی مرکز اسناد انقلاب اسلامی

    خبرگزاری فارس


 

  • ۰
  • ۰

روند تحولات و جابجایی، به انزوا کشیدن و حتی حذف و اخراج مدیران ارزشی در سالیان اخیر نه به اداره گزینش ختم شده و نه از آن جا آغاز شده بود. مدیرانی که جملگی در یک ویژگی با یکدیگر اشتراک داشتند و شاید به همان جرم باید تاوان سنگینی را پس می‌دادند و آن هم چیزی نبود جز بها دادن به موجودی به نام دانشجو!

پس از کنار گذاشتن افرادی همچون دکتر مصباح‌الهدی باقری‌کنی از اداره کل طرح و برنامه دانشگاه تا سیدمحمدصالح هاشمی گلپایگانی از اداره گزینش، این بار و در ادامه اتفاقات سال به یادماندنی 1389 نوبت به معاونت‌هایی می‌رسد که بیش از سایرین در ارتباط و در تعامل با دانشجو هستند: معاونت دانشجویی و فرهنگی!

مسؤولیت معاونت دانشجویی از بدو تأسیس در اختیار شخصیتی عزیز همچون حاج آقای مباشری بوده است، اما حالا سخن از تغییر قائم مقام ایشان به عنوان مجری اصلی امور در آن معاونت به میان آمد. حالا نوبت به عزل شخصیتی بود آرام و متین، بدون حاشیه، با سعه صدر بالا، امین حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی و صمیمی با دانشجویان به نام امیر زارع حسینی...


  • ۰
  • ۰

جلسه اخلاق شنبه 24ام آبان ماه 1393 برای ورودی های جدید در مسجد دانشگاه با حضور دکتر سعید مهدوی کنی برگزار شد!



کمتر از یک ماه از رحلت و بیش از پنج ماه از فقدان حضور آیت‌الله مهدوی‌کنی می‌گذرد و هنوز جای خالی ایشان در مصادر گوناگون بسیار به چشم می‌آید، جایگاه‌هایی نظیر ریاست مجلس خبرگان، ریاست جامعه روحانیت مبارز، ریاست حوزه علمیه مروی، ریاست دانشگاه امام صادق علیه‌السلام و از همه مهمتر کرسی درس اخلاق! اما گویا برخی گمان کرده‌اند که جانشینی در یکی از مسؤولیت‌های آن عالم بزرگوار،(که البته هنوز مسجل نشده است!) تکیه زدن بر دیگر جایگاه‌ها را نیز به تبع بر ایشان مباح می‌کند. این درحالی است که شاید ریاست و مسؤولیت یک نهاد و یک سازمان را بتوان به فردی که شایستگی کمتری دارد، واگذار نمود، لکن مقامی چون کرسی درس اخلاق (آن هم درس اخلاق نه یک مسجد و محفل خصوصی، بلکه درس اخلاق دانشگاه امام صادق علیه‌السلام) چیزی نیست که به سادگی و از باب روابط نسبی و سببی قابل انتقال به غیر باشد! مقامی که در نبود حضرت آیت‌الله و در مقاطع بالاتر (درس اخلاق عملی 1 و 2) نیز عالمانی صاحب‌نفس همچون آیت‌الله زابلی، آیت‌الله جاودان و واعظانی صاحب‌نام همچون حجت‌الاسلام ماندگاری و پناهیان را به خود دیده است... (1)


پی‌نوشت:

1. مطلب فوق، صرفا در پی تبیین شأن والای موضوع اخلاق و اهمیت جایگاه کرسی اخلاق بود، نه تخطئه و بی‌اخلاق خواندن صاحب کرسی!

  • ۰
  • ۰

لازمه ساده‌انگاری تحولات آن بود که ماجرا به تغییر یک مدیر و یک شخص در اداره گزینش ختم می‌شد، لکن بازنگری در عزل و نصب‌ها در همان سال (1389)، شواهدی از بروز یک جریان دارد. هنوز یک ماه از تغییر جنجالی رئیس گزینش نمی‌گذرد که دکتر سعید مهدوی‌کنی، جایگزین دکتر «بشیر» در دانشکده فرهنگ و ارتباطات شده و کرسی ریاست آن را در دست می‌گیرد. این اتفاق در همان ابتدا پیامدهایی را به دنبال دارد که آن‌ها نیز خود شرحی مجزا را می‌طلبد. از آن جمله، باید به اخراج دکتر فیاض از دانشکده در همان ایام اشاره کرد، اتفاقی که صدای آن در پس پرده تحولات جنجال آفرین در مدیریت دانشگاه به گوش کسی نرسید.

جالب آن که گویا نحوه اخراج جناب دکتر فیاض که همگان شخصیتی اخلاقی و آکادمیک از او در یاد دارند، اصلا جلوه متعارفی نداشته است. برخی دانشجویان، دکتر فیاض را در مدخل دانشکده فرهنگ و ارتباطات با حالتی پریشان می‌بییند که از آن‌ها برای جابجایی تعدادی گونی کمک می‌خواسته و هنگامی که از او درباره محتوای آن‌ها سؤال می‌کنند، پاسخ می‌دهد که این‌ها کتاب‌های من است که همه را داخل گونی ریخته‌اند و گذاشته‌اند درب دانشکده! کتاب‌هایی که (به گفته خود ایشان) در میان آن‌ها نسخ نفیس و ذی‌قیمتی وجود داشته است. این درحالی است که رفتاری این‌چنینی نه‌تنها خلاف آداب اسلامی و شرع مقدس (که ادعای برخی در این‌باره گوش فلک را کر کرده است) بلکه خلاف مقتضای ادب انسانی است!

  • ۱
  • ۰

  آقای هاشمی گلپایگانی پس از فارغ شدن از تحصیل و با رویکردی جدید و با این نگاه که دانشگاه امام صادق علیه‌السلام، دانشگاهی است       در خدمت انقلاب اسلامی، نظام گزینش را سامان می‌بخشد به گونه‌ای که ورودی‌های جدید باید شاخصه‌های یک دانشجوی تراز حزب‌اللهی را داشته باشند؛ گزینشی که در ابتدا در کنار آزمون‌های سراسری و دانشگاه آزاد، با برگزاری آزمون در کل کشور به صورت مستقل به جذب دانشجو پرداخته و به تدریج زبانزد خاص و عام می‌شود و سازمان‌ها و نهادهای مختلف را برای الگوبرداری از آن به دنبال خود می‌کشاند. ناگفته پیداست که مسؤولیت اداره گزینش، سِمتی آن‌چنانی حتی در ساختار دانشگاه امام صادق علیه‌السلام نداشته و ندارد، لکن با این حال در طول حدود 13 سال از حضور ایشان در مدیریت گزینش به خاطر علقه و اهمیتی که برای دانشگاه امام صادق علیه‌السلام و برای آن جایگاه قائل بود، هیچ پیشنهاد مدیریتی اعم از دولتی، دانشگاهی و غیر آن را نپذیرفت.

سیدمحمدصالح هاشمی گلپایگانی با فعالیت در گروه معارف اسلامی، به همراه جمعی از اساتید نظیر دکتر خندان، دکتر سوزنچی، دکتر پیغامی و... کتب شهید مطهری را برای نخستین بار در قالب سرفصل‌های «اندیشه اسلامی» گنجانده و دبیرخانه بینش مطهر را با هدف ترویج اندیشه‌های آن استاد بزرگوار پایه‌گذاری نمود. البته وی در این مسیر با ناملایمات فراوانی در درون دانشگاه روبرو بود و از آن جمله اساتید و روحانیون تراز بالایی بودند که حاضر به دست کشیدن از سرفصل‌های سنتی «اصول عقاید» نبودند. پس از آن، همان روند دشوار و طاقت فرسای چندساله را برای گنجاندن سرفصل «تدبر و تفسیر قرآن کریم» بر اساس تفسیر «المیزان» علامه طباطبایی و با دغدغه خارج کردن قرآن از مهجوریت در دروس اسلامی طی کرد. وی در گروه معارف برای درس اندیشه اسلامی و نیز تدبر و تفسیر جلسات مباحثه‌ای را متشکل از اساتید آن درس و قبل از ساعت برگزاری کلاس راه‌اندازی کرده بود که طی آن، اساتید با سلایق و عقاید مختلف راجع به سرفصل مورد بحث به تبادل نظر می‌پرداختند.

اوایل سال تحصیلی 1388 بود که با حکم مرحوم حضرت آیت‌الله همزمان با مدیریت گزینش، به سِمت مدیر گروه معارف اسلامی منصوب می‌شود. وی که همواره با فکر باز، افق‌های دوردستی را پیشِ روی خود متصور می‌شد، در گروه معارف نیز همچون دیگر جایگاه‌هایی که در آن قرار داشت، بدون حاشیه، به دنبال یک تحول بود. از سوی دیگر اعتماد حضرت آیت‌الله نیز به ایشان روز به روز افزوده می‌شد، تا جایی که  با قبول پیشنهاد ریاست دانشگاه اوقاف از سوی وی مخالفت فرمودند. اما همه چیز به یکباره و گویا در سناریویی از پیش تعیین شده در مهرماه 1389 تغییر می‌کند...

  • ۲
  • ۰

این که عزل و نصب یک مدیر در دانشگاه که بی‌تردید در هر سازمانی یک تصمیم ساده و متعارف انگاشته می‌شود، این‌گونه حساسیت برانگیز می‌شود، فارغ از شخص، تحلیل آن اتفاق در دل مجموعه‌ای از رخدادهاست که حکایت از وجود یک جریان دارد. جریانی در سطح بالای مدیران، که از یک نوع نگاه به دانشجو و دانشگاه مطلوب ناشی شده و در پس پرده به تصفیه بدنه مدیریتی و تغییر فرآیندها منتهی می‌شود. به زعم هر دو دسته از موافقان و مخالفانی که اتفاق مزبور را فرای یک رخداد ساده سازمانی پنداشته و نگاه جریانی به آن مسئله داشتند، عزل یا به عبارت بهتر حذف آقای هاشمی گلپایگانی چه به لحاظ شخصیت و چه اهمیت جایگاه سازمانی در دانشگاه، شکستن سدی بود که اگر با کمترین هزینه صورت می‌پذیرفت، کنار گذاشتن مهره‌های دیگر به راحتی امکان‌پذیر می‌شد. از این رو برخی‌ها از ایشان به عنوان یک نماد از جریان ارزشی و انقلابی در دانشگاه یاد می‌کردند که علنی شدن فرآیند حذف و به حاشیه راندن آن جریان، با عزل وی صورت پذیرفت.

سید محمدصالح هاشمی گلپایگانی در سال‌های پایانی تحصیل خود (سال 1374) همزمان با مسؤولیت بسیج دانشجویی عهده‌دار گزینش دانشجویان می‌شود. گزینش، پیش از آن توسط کارمندان دانشگاه اداره می‌شد و  ماهیتی همچون گزینش هر اداره و سازمان دیگری داشت. گزینشی که در نهایت، همانند دیگر دانشگاه‌ها همه سنخ دانشجویی از فیلتر آن عبور می‌کردند (ر.ک: خاطرات دانشجویان ورودی سال‌های 80 به قبل که باقیمانده آن فضا را درک کرده‌اند!) اما در آن زمان مسؤولیت گزینش از سوی حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی به صورت رسمی به بسیج دانشجویی واگذار می‌شود و علت آن هم اذعان ایشان به نامناسب بودن فضای دانشگاه بود؛ نامناسب چه از جهت اخلاقی، چه عقیدتی و چه سیاسی...


ادامه دارد... 

  • ۲
  • ۰

فرای همه حرف و حدیث‌ها و حتی نقدها و حمایت‌هایی که از مدیریت اسبق گزینش دانشگاه می‌شد و حتی فارغ از اهمیت گزینش به لحاظ مدخل نیروها و سرمایه‌های دانشگاه (که خود قصه مفصلی است و مجالی دیگر می‌طلبد!)، آن‌چه سبب شد تا دانشجویان نسبت به آن، بیش از هر اتفاق دیگری حساسیت نشان داده و در تاریخ دانشگاه از آن به عنوان یک غائله یاد کنند، بیشتر نحوه برخورد مسؤولان رده بالای دانشگاه با دانشجویان بود. (1) در متن آن جریان پر بود از سؤالات و ابهامات و حرف‌ها و شایعات که هیچ‌کدام از مسؤولین (مرتبط و غیر مرتبط با موضوع، از دکتر همایون (معاون آموزشی وقت) گرفته که برای مناظره با آقای هاشمی گلپایگانی از سوی دانشجویان دعوت شد تا حجت‌الاسلام میرلوحی)، به تشخیص خود یا به امر دیگران! حاضر به توضیح در این‌باره نشدند و این خود، نه‌تنها به آرام شدن و شفافیت فضا کمکی نکرد، بلکه روند متشنج میان دانشگاه را شدت بخشید. از آن جمله، نحوه برخورد و مواضع دکتر سعید مهدوی‌کنی بود که در آن زمان مایه بسی شگفتی در میان دانشجویان شد.

ایشان که از یک سو به لحاظ مسؤولیتی که در هسته مرکزی گزینش (2) داشته و نیز مسؤولیت ایشان در حوزه ریاست دانشگاه و از سوی دیگر به واسطه نزدیکی شخصی با حضرت آیت‌الله می‌توانست کمک شایانی به روشن‌شدن ابهامات کند، نه‌تنها با «غبارآلود و فتنه‌گون» خواندن فضا از توضیح و پاسخگویی طفره رفت، بلکه از اساس این اتفاق را یک امر ساده درون سازمانی خواند، با این عنوان که این مسئله، عزل و نصب ساده یک مدیر در یک سازمان است و هیچ ارتباطی به دانشجویان ندارد و دانشجویان را تنها محق به اظهار نظر و انتقاد در مسائل آموزشی و کیفیت غذا دانست!

حتی در برخی موارد که بحث‌های طولانی با دانشجویانی که ایشان را در محراب مسجد احاطه کرده بودند، بالا می‌گرفت و در پاسخ به هجمه انتقادات از اتفاقات و جریانات گرفته تا عدم پاسخگویی مسؤولان، شخصیت و حرمت حضرت آیت‌الله را به پیش کشیده (3) و در جدالی احسن! و با لحنی نامتعارف بیان می‌داشت که: «کسی که برای شما دعوت‌نامه نفرستاده بود!»، «همین که شما این‌جا هستید، به برکت وجود آیت‌الله مهدوی‌کنی است»! و... سخنانی که تا آن زمان شاید کمتر کسی از امام جماعت متقی و با اخلاق دانشگاه امام صادق علیه‌السلام شنیده بود!

 

پینوشت:

1. اساسا این اتفاق تنها بهانه و جرقه‌ای شد برای شعله‌ور شدن انتقادات متعددی که دانشجویان در زمینه‌های مختلف به مدیریت دانشگاه داشتند، به گونه‌ای که پس از گذشت مدتی اندک، دغدغه‌ها و مطالبات دانشجویان، نه‌تنها از مصداق گزینش و عزل و نصب یک شخص عبور کرد که بیشتر متوجه فضای کلی مدیریت دانشگاه و مسئله عدم پاسخگویی مسؤولان و نیز روند حذف و مقابله با جریان ارزشی و انقلابی در دانشگاه شد، روندی که عزل آقای هاشمی گلپایگانی تنها آن جریان را علنی کرد!

2. دکتر سعید مهدوی‌کنی، ریاست یک نهاد بالادستی اداره گزینش با عنوان هسته مرکزی گزینش را برعهده داشته و دارد، به گونه‌ای مجوز ورود هر دانشجو پس از طی مراحل متعدد گزینش در نهایت تحت نظارت ایشان صادر می‌شود. جالب‌تر آن که در حکم آقای زهیر انصاریان به سمت مدیر اداره گزینش در آن زمان، تأکید قابل توجهی به همکاری و هماهنگی بیشتر از پیش با رئیس هسته مرکزی گزینش تصریح می‌شود!

3. تاکتیکی که بارها و بارها از سوی مسؤولان قدیم و جدید برای شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت و پاسخگویی به دانشجویان مطرح می‌شده است تا از این طریق پس از هر تصمیم اشتباه و حساسیت برانگیزی خود را در پشت شخصیت بزرگواری چون حضرت آیت‌الله مخفی کنند که البته در مواردی هم حضرت آیت‌الله آن فریبکاری‌ها را با موضع صریح خود خنثی می‌کردند. 

  • ۲
  • ۰

آن‌چه شاید موجب بدبینی مرحوم حضرت آیت‌الله به آقای هاشمی گلپایگانی (به گفته خود ایشان) شد، ایجاد فضایی مسموم و البته یک‌طرفه! با این ادعا بود که وی به دنبال آن است که برای خود در دانشگاه باند و گروه و تشکیلات راه بیاندازد! تا جایی که (مطابق شنیده‌ها) این‌طور وانمود کرده بودند که آقای هاشمی گلپایگانی تهدید کرده است که در صورت برکناری، 500 نفر آدم می‌آورد جلوی دفتر آیت‌الله!

این‌گونه شد که به تعبیری ترس از یک توطئه خیالی، خود سبب توطئه‌ای بزرگ‌تر و این‌بار واقعی می‌شود! این در حالی بود که (باز به گفته اطرافیان و خود آقای هاشمی گلپایگانی در آن زمان) به هر دلیلی! جلسه و دیداری میان آقای هاشمی گلپایگانی و حضرت آیت‌الله در این رابطه و شفاف شدن موضوع انجام نمی‌گیرد و این خبررسانی‌های خلاف و ابراز نگرانی‌های یک‌سویه به حضرت آیت‌الله سبب تصمیمی این‌چنین می‌شود؛ تصمیمی که البته حضرت آیت‌الله به حق در آن فضا می‌گیرد. (1)


نقد و نظر!

   آن‌چه در این میان لازم است مورد مداقه قرار گیرد هراس عده‌ای از گسترش تفکرایات نوگرایانه انقلابی و ارزشی است. بدون شک خیلی‌ها چه در میان اساتید و چه در میان مدیران، از ایجاد تحول گریزان بوده و هستند. حال این هراس می‌تواند ناشی از جمودهای فکری و پایبندی و تعصب‌های نابجا به روش‌های سنتی و تقلیل‌گرا باشد، به گونه‌ای که هیچ طریق نو و دیگری را قبول نداشته و افق دید خود را تنها منحصر در     همان چیزی می‌دانند که خود آن را پیموده و قبول دارند؛ یا این هراس از بی‌حوصلگی‌ها و تحرک گریزی‌هایی ناشی می‌شود که لازمه ایجاد هر تحولی است.

در این میان، این نوع برخورد با ایده‌های نو آن روی خوب سکه است، اما روی بد سکه غرض‌ورزی‌ها و خصومت‌هایی است که گویا خواسته یا ناخواسته پای هواهای نفسانی را به میان کشانده و برخی حسادت‌های پنهان مانع از آن شود که تحولی در جهت صلاح صورت گیرد؛ چرا که ممکن است محبوبیت و جایگاه آن شخص یا اشخاص بر ایشان غلبه کند.

 

پی‌نوشت:

1. بهانه‌ای که بیشتر دست‌مایه و زمینه‌ساز این اتفاق قرار می‌گیرد، ماجرای پایان‌نامه یکی از افرادی است که آقای هاشمی گلپایگانی برای جذب هیأت علمی گروه معارف اسلامی معرفی کرده است. فردی که چند سال از ورودش به مقطع دکتری دانشگاه می‌گذشت، حال باید پاسخگوی کیفیت پایان‌نامه کارشناسی ارشدش می‌بود، با این ادعا که اغلب محتوای پایان‌نامه، کپی‌برداری است. این در حالی است  که اگر اتهامی هم وارد می‌بود، باید به اساتید راهنما و داور و مسؤولین دانشکده و معاونت آموزشی در آن زمان باشد! با این همه علاوه بر هتک آبروی آن دانشجو، انتقادات و اتهامات مسؤولین به طور اعجاب‌آوری به آقای هاشمی گلپایگانی (به عنوان کسی که هیچ نقشی در روند تصویب و تأیید پایان‌نامه او نداشته) نشانه می‌رود، چرا که فرد مزبور یکی از افرادی بوده است که آقای هاشمی گلپایگانی وی را به عنوان مسؤول یکی از دروس برای جذب هیأت علمی گروه معارف اسلامی معرفی کرده است!

  • ۲
  • ۰

آقای سیدصالح هاشمی گلپایگانی که در مدت کمتر از یک سال از انتصابش به مدیریت گروه معارف اسلامی، به دنبال اجرای طرحی بود مبنی بر این که برای هر کدام از سرفصل‌های گروه معارف (از اندیشه اسلامی گرفته تا تدبر و تفسیر قرآن، سیره معصومین، تدبیر زندگی و  ...) با هدف تدوین سرفصل‌ها و سرپرستی آن دروس، نیروهای جوان و با انگیزه‌ای را به عنوان هیأت علمی گروه معارف جذب کند. مبنای این کار آن بود که برای برخورداری از دانشگاهی در راستای نیل به علوم انسانی اسلامی و تحقق هدف غایی تلفیق علوم انسانی با علوم و معارف اسلامی، باید اساسا ورودی و جذب اساتید هیأت علمی همه بخش‌ها و دانشکده‌ها، گروه معارف اسلامی باشد. یعنی اگر قرار است به عنوان مثال فردی جذب دانشکده علوم سیاسی بشود، ابتدا لازم است چند سالی را در گروه معارف به تدریس و تحقیق در دروس معارف اسلامی پرداخته و سپس وارد دانشکده‌ها و حیطه‌های تخصصی شود تا امر تلفیق علوم جدید و علوم اسلامی در یک سازوکار مشخص صورت گیرد.

این طرح هرچند از همان ابتدا و به عنوان «شرط» پذیرفتن مسؤولیت گروه معارف از سوی آقای هاشمی گلپایگانی مطرح شده و مورد قبول حضرت آیت‌الله (1) و نیز برخی مسؤولان نظیر دکتر محمدزاده (رئیس وقت دانشکده الهیات) قرار گرفته بود، اما چندی نمی‌گذرد که برخی از مدیران و اعضای هیأت رئیسه وقت دانشگاه، اجرای این طرح را زمینه‌ای برای گسترش یک جریان خطرناک! (2) می‌پندارند. از این رو طرح مزبور دست‌مایه مخالفت‌های جدی قرار می‌گیرد تا بازار شایعه‌پراکنی و نجواهای درونی با مرحوم حضرت آیت‌الله آغاز شود...



پی‌نوشت:

1. به گونه‌ای که گویا این شرط در حکم انتصاب آقای هاشمی گلپایگانی به سمت مدیریت گروه معارف اسلامی نیز از سوی حضرت آیت‌الله مورد اشاره قرار می‌گیرد.

2. هرچند شاید به زعم مخالفان، استدلال‌های مختلفی در جریان عزل آقای هاشمی گلپایگانی مطرح بوده است (اعم از استدلال‌های  منطقی یا خصومت‌های شخصی برخی افراد ذی‌نفوذ)، لکن آن‌چه در پس پرده همه این وقایع و جریان‌ها وجود داشت (جریاناتی که بعدها ابعاد مختلفی نیز به خود گرفت)، ترس و واهمه خواسته یا ناخواسته افرادی در سطح اعضای هیأت رئیسه بود از بروز و ظهور بیش از اندازه و غیر قابل کنترل! جریان ارزشی و انقلابی در دانشگاه؛ مسئله‌ای که شواهد آن در رخدادهای بعدی بیشتر خود را می‌نمایاند... 

  • ۱
  • ۰

حکم انتصاب جناب آقای زهیر انصاریان به مدیریت اداره گزینش دانشگاه 




پی‌نوشت:

1. ر.ک: سایت قدیم دانشگاه، بایگانی اخبار و تازه ها، سال 1389

2. نکتهجالب توجه در این حکم آن‌که تأکید قابل توجهی به همکاری و هماهنگی بیشتر از پیش با رئیس هسته مرکزی گزینش و فعالیت تحت اشراف ایشان می‌شود!